زنده راتا زنده است باید به فریادش رسید
ثانیه ها در گذرند و عمر بیبدیل ما را به غارت میبرند این ثانیهها که گفته بودند بر میگردند هرگز بر نمیگردند . دیروز برای یکی از شاگردهایم پیامک فرستادم گوشیاش نزد کسی دیگر بود و پاسخ آمد که 50 روز است که فوت کرده ، شوکه شدم او که هنوز جوان بود . گویا ما فراموش کردهایم در این مسیر مسافریم تا زود ، دیر نشده باید کاری کرد و یا به قول شاعر زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید :
بی خبر از هم خوابیدن چه سود ؟
برمزار مردگان خویش نالیدن چه سود ؟
زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید
ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود ؟
گرنرفتی خانهاش تا زنده بود
خانه صاحب عزا تا صبح خوابیدن چه سود ؟
گر نپرسی حال من تا زندهام
بعد مرگم اشک و نالیدن چه سود ؟
زنده را در زندگی قدرش بدان
ورنه مشکی از برای مرده پوشیدن چه سود ؟
گر نکردی یاد من تا زندهام
سنگ مرمر روی قبرم وانهادن چه سود؟
من این شعر را در دفتر یادداشتم ثبت کردهام و پیامک آن را که از یک دوست تهرانی برایم رسید در گوشی موبایلم حذف ننموده ام . میخواهم بارها آن را بخوانم تا ملکه ذهنم گردد . شما در مورد این یادداشت واین شعر چه دیدگاهی دارید ؟
نظر شما برای من با ارزش است اگر به این شماره پیامک بفرستید 09188784626
محمد فایق مجیدی " مولف کتاب به آموزش بدبین نیستم "